آمادۀ کار کردن. بکار انداختن. برای بکار بردن مهیا ساختن: لیث علی منجنیق ها بر باره برنهاد و بر کار کرد. (تاریخ سیستان). بعد از آن بپای حصار طاق شد و منجنیقها بر کار کرد. (تاریخ سیستان)
آمادۀ کار کردن. بکار انداختن. برای بکار بردن مهیا ساختن: لیث علی منجنیق ها بر باره برنهاد و بر کار کرد. (تاریخ سیستان). بعد از آن بپای حصار طاق شد و منجنیقها بر کار کرد. (تاریخ سیستان)
پی گم کردن مقابل پی بردن، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتوان برد: رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را. (ابوالفرج رونی)، بی نشان شدن
پی گم کردن مقابل پی بردن، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتوان برد: رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را. (ابوالفرج رونی)، بی نشان شدن