جدول جو
جدول جو

معنی بی کار کردن - جستجوی لغت در جدول جو

بی کار کردن
(نِ وَ)
عزل کردن. معزول کردن. (از یادداشت مؤلف). از کار برداشتن. از عمل پیاده کردن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پی کور کردن
تصویر پی کور کردن
پی گم کردن، رد پای کسی را گم کردن، رد و اثر چیزی را گم کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بر کار کردن
تصویر بر کار کردن
به کار انداختن، به کار گماشتن، روی کار آوردن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ کاظْ ظَ)
آمادۀ کار کردن. بکار انداختن. برای بکار بردن مهیا ساختن: لیث علی منجنیق ها بر باره برنهاد و بر کار کرد. (تاریخ سیستان). بعد از آن بپای حصار طاق شد و منجنیقها بر کار کرد. (تاریخ سیستان)
لغت نامه دهخدا
پی گم کردن مقابل پی بردن، محو کردن رد پای تا کسی بدان پی نتوان برد: رای بتدبیر پیر قلعه بپرداخت خم زد و پی کور کرد نام و نشان را. (ابوالفرج رونی)، بی نشان شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی کور کردن
تصویر پی کور کردن
((پِ. کَ دَ))
از بین بردن اثر چیزی، پی گم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی کنش کردن
تصویر بی کنش کردن
خنثی کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
Indebt
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
Defuse, Neutralize, Nullify
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
endetter
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
désamorcer, neutraliser, annuler
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
in de schulden steken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
endeudar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
menonaktifkan, menetralkan, membatalkan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
deactiveren, neutraliseren, annuleren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
ทำให้เป็นหนี้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
ขจัดอันตราย , ทำให้เป็นกลาง , ยกเลิก
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
membebani utang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
disinnescare, neutralizzare, annullare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
कर्ज़ में डालना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
desactivar, neutralizar, anular
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
indebitare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
desarmar, neutralizar, anular
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
endividar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
拆除 , 中和 , 使无效
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
rozbroić, neutralizować, unieważniać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
zadłużyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
нейтралізувати , скасувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
заборгувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
entschärfen, neutralisieren, annullieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
verschulden
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
разминировать , нейтрализовать , аннулировать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بدهکار کردن
تصویر بدهکار کردن
ввести в долги
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی اثر کردن
تصویر بی اثر کردن
निष्क्रिय करना , निष्क्रिय करना , निरस्त करना
دیکشنری فارسی به هندی